در سال ١٣٠۷ شمسى (دسامبر ۱۹۲۸ میلادی) بنا بر قانونى جدید تمام مردان ایرانى مکلف شدند عمامه و کلاه های سنتی خود را با کلاه پهلوى عوض کنند. مدتی پس از آن (مارس ۱۹۲۹ میلادی) پوشیدن لباس هاى ایرانى (قبا، شال، عبا، پوستین، عمامه و غیره) براى تمام افراد مذکر ممنوع شد و جاى آن را ترکیبى از کت و شلوار و کلاه پهلوى گرفت.
شش سال بعد در ١٣۱۴ شمسى (ژوئن ١٩٣۵ میلادی) مجلس قانون دیگرى را به تصویب رسانید که کلاه شاپو را جایگزین کلاه پهلوى و کفش چرمى اروپایى را جایگزین انواع کفش هاى ایرانى کرد. تنها کسانى که از این قوانین معافیت داشتند گروهى بودند که براى نخستین بار «روحانیت» خوانده شدند. روحانیت شامل علما و مجتهدین، طلاب حوزه هاى علمیه، پیشنمازان مساجد، و اندک گروهى دیگر مى شد. تمامى این افراد بایستى از سوى حکومت براى پوشیدن لباس «روحانیت» مجوز دریافت مى کردند.
قوانین متحدالشکل کردن لباس با برکنارى رضا شاه در سال ١٣٢٠ شمسى (۱۹۴۱ میلادی) و اشغال ایران توسط متفقین ملغى شد.
✤ Also available in: English
سلام. قانون اجبار کلاه پهلوی چه ماهی از سال ۱۳۰۶ تصویب شد و به اجرا گذاشته شد؟ پیشاپیش سپاسگزارم.
دستورالعمل دولتی در سال ۱۳۰۶ به کارمندان ادارات دولتی و بعدا به مدارس پسرانه ابلاغ شد اما قانون اجبار کلاه پهلوی به طور رسمی در چهارم دی ماه ۱۳۰۷ تصویب شد.
با سلام
می تونم خواهش کنم که اگر به نام نویسنده و کتابی که به عنوان مرجع تصاویر معرفی شده دسترسی دارید به من معرفی کنید. عنوان آلمانی کتاب منظورم هست
ممنونم
لطفا روی نام کتاب کلیک کنید تا به صفحه ی کتاب در آمازون بروید.
فکر می کنم عنوان مطلب از «تغییر لباس اجباری» به «تغییر اجباری لباس» باید تغییر کند. زیرا لباس اجباری نبود تغییر آن اجباری بود.
حق با شماست. عنوان را تصحیح کردیم. ممنون!
با سلام
البته تغییر لباس مورد بدی نبوده البته باید از انحرافات در این قضیه جلوکیری کردتا کی باید عبا و لباسهای نامتناسب با پیشرفت تکنولوژی را می ژوشیدیم؟
این داستان جبر و اجبار همواره در تاریخ ایران وجود داشته است. تا اواخر سال های ۱۸۶۰ کلاه پوستی بلند با استفاده از پوست بره بخارا در ایران و بویژه میان شخصیت ها و بویژه ناصرالدین شاه جوان شیوعی تمام داشته است.
در پاره ای نقاشی خای دوران آغا محمد خان شاهد جایگزینی کلاه پوستی کوچک بجای شال و کلاه معمول دوران زند می باشیم که به احتمال زیاد یادگار قجرهای ساکن دشت گرگان بوده است و فتحعلیشاه نیز جز مراسم رسمی که از تاج کیانی و یا شال و کلاه استفاده می نمودف کلاهی پوستین برسرمی نهاد.
به تدریج هرچقدر عرض کشور ایران کم شد ولی طول کلاه ها افزایش یافت(معلوم نیست که در زیر این کلاه های آراسته و سر برافراشته مغزی هم بوده و یا خیر)
به تدریج همانگونه که از طول جبه ها کاسته شده و کم کم سرداری به تقلید از ردنکوت هایی که ترکان استامبول به تبعیت از اروپاییان می پوشیدند در ایران رایج گردید طول کلاه های پوستی هم کم شد و در پی فرمان ناصرالدین شاه همانند دوران پتر کبیر فراشانی در گذر با قیچی کلاه های پوستی بلاد را از سرها برداشته و کوتاه می نمودند.
“کلاه سروقدان بس که سربلندی کرد
به حکم شاه جهان کرده اند کوتاهش”
جمله معترضه:
شاید جالب باشد بدانید حادثه رویداده در مسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ در واقع به دلیل اعتراض به تعویض کلاه پهلوی با کلاه شاپو بوده و برنامه کشف حجاب یک ماه پس از آن روی داده و این دو بهم مرتبط نمی باشند و گویا فقط قرار بوده جان عده ای از مردم در این هنگامه تلف گردد.
در هرحال سرما همواره بی کلاه بوده است.
بله، قرار بوده عده ای از جهالت توده سوءاستفاده کنند و در مملکت آشوب به پا کنند و متأسفانه به دلیل مطامع و منافع این آقایان هم جان عده ای پایمال شد.
فاصله بین رویداد مسجد گوهرشاد و کشف حجاب حدود ۵ ماه بوده