فلک شیوه ی رایج تنبیه در انظار عمومی تا پیش از تغییرات نظام قضایی در سال های ۱۳۰۰ شمسی (۱۹۲۰ میلادی) بود. برای فلک کردن پاهای فرد مورد شکنجه به چوبی بسته می شود. دو نفر دو سر چوب را میگیرند و نفر یا نفراتی دیگر با ترکه کف پای او را می زنند.
در دوران قاجار و پیش از آن فلک در مکتب خانه ها برای تنبیه کودکان به کار می رفت، در خانه ها وسیله ی تنبیه خدمتکاران بود و در خیابان ها برای تنبیه بزهکاران، مخالفین سیاسی، و در مواردی حتی برای تنبیه اعیان و«نوکران دولت» به کار گرفته می شد. تنبیه و شکنجه در انظار عمومی تا پیش از تغییرات نظام قضایی در سال های ۱۳۰۰ شمسی (۱۹۲۰ میلادی) بسیار رایج بود. پس از این تغییرات این شیوه تنبیه تا سال ۱۳۵۷ در ایران کنارگذاشته شد ولی پس از آن به کارگیری اشکال مشابهی از شکنجه در انظار عمومی به نظام قضایی ایران باز گشته است.
✤ Also available in: English
نه تجربه نکردم فقط شنیدم از آقا معلما
معلم ریاضیمون خانم تقوی بود که خیلی عصبی بود همیشه، تنبیهش هم فقط این بود که با خطکش کف دست بچه ها میزد، من جزو شاگردای زرنگ بودم که هیچوقت تنبیه نشده بودم، اما یه بار چون حواسم به درس نبود و خانم تقوی ازم سوال پرسید و نتونستم جواب بدم، گفت بیا اینجا کفش و جورابتو دربیار و ۴زانو برو رو صندلی،نمیدونستم میخواد چی کار کنه،رفتم، که یه دفعه از سوزش کف پام به خودم اومدم و خلاصه اونروز به خاطر یه حواس پرتی ۵٠ ضربه چوب کف پام زد و هرباری که پامو تکون میدادم میگفت ۵ ضربه بیشتر میخوری،بعد از اینکه تنبیهم تموم شد گفت چون از تو انتظار نداشتم که حواست به درس نباشه تنبیهت سخت تر از بقیه بچه ها بود!!!
این جور کار ها اون موقع ها بوده،حالا هم بعضی وقت ها انجام میشه.
خیلی بی رحمانه است.
بارها فلک شدم درد بدی داشت در دوره راهنمایی باترکه آلبالو
جوراب را باید در می آوردی می خوابیدی هردفعه ۱۰۰ میزد نا ظم
سلام لطفا کسی میدونه چرا به این نوع تنبیه چوب فلک می گفته اند
برای منم همیشه سوال بود که رابطه ای بین اسم چوب و فلک با کلمه فلک به معنی آسمان وجود داره یا نه؟
با سلام
دلیل نامگذاری چوب و فلک این است که با نگهداشتن آن چوب که دانش آموز یا مجرم پاهایش را روی آن می گذارد، پاهای او به سمت فلک (آسمان) می رود. یعنی تشبیه شده است به این که پاها به سوی فلک (آسمان) هستند.
زمانی که ما مدرسه میرفتیم از فلک زیاد استفاده میشد و همه اقشار جامعه همه با این روش موافق بودن. به نظرم اون زمان روش درستی بود ولی الان نه
بله فلک که روی شما تاثیر گذاشته..اگه ادامه بدید روی بقیه هم می گذاره:)
در ضمن فک کنم منظور مظفر این باشه که کفن ما رو از فرنگ می اورند…
منم وقتی راهنمایی بودم بارها در کلاس فلک شدم ولی فلک ما فرق داشت ما رو روی سکو می بردن پاهامونو محکم به چوبی می بستن که روی ان کنده کاری برای قرار گرفتن پاها بود بعد بابای مدرسه به همراه ناظم چوب را می گرفتن و مدیر و معلم ان درس با ترکه ی چوب انار بر کف پای دانش اموز می زدند یادمه یه بار تو درس جغرافیا یه لحظه حواسم به درس نبود که به یک دفعه معلم از من سوال پرسید ومن بلد نبودم ان را جواب بدهم چوب و فلک را اوردند بدبختی ان روز جورابم را نشسته بودم وقتی کفشم وجورابم را برای فلک شدن در اوردم بوی پایم امد ان ها این حکم را گذاشتند که این قدر فلکم کنند تا بوی پا از بین برود نصف روز رو سر فلک کردن من کذاشتند وقتی فلک کردنم تمام شد پاهایم سرخ شده بود و به سختی می توانستم راه بروم ان وقت زیر زبانی حرفی به مدیر زدم واو شنید بدبختانه ان شب مرا در انباری مدرسه زندانی کردند البته به پدرم هم خبر دادند فردا مرا جلوی همه سرصف به فلک گرفتند وان قدر دوباره فلکم کردند که پاهایم پف کرده وچاق شده بودند واصلا تا یه هفته نمی توانستم راه بروم هنوز که هنوزه جای ترکه های فلک روی کف پاهایم مانده .به نظر من در این دوره هم باید در مدرسه فلک اجرا بشه .من خودم تابه حالا پسرم و سه بار با ترکه فلک کردم که ادم بشه .شما برای ادب کردن بچه هاتون چه کار می کنید.لطفا در سایت بگذارید تا بهره مند شویم.
واقعا خسته نباشید ک پسرتونم فلک میکنید!!ببینم اون دنیا هم وقتی بخاطر این خشونتی ک با پسرت داشتی فلکت میکنن اینجور با افتخار میگی من فلک کردم؟!حالا خوبه خودتون تجربه ی وحشتناک رو داشتین!!جای بسی تاسف داره…همین امثال شمان ک با خشونت های بیجا فرزندانی افسرده عقده ای و انتقام جو تحویل جامعه میدند!!اصلا ب این فک نکردید خاطره ی بد فلک در اینده ب زیان بچه و خود شما تمام خواهد شد و شاید فرزند شما پسری انتقام جو بار بیاد!!!!!
منم وقتی راهنمایی بودم تو ده هفتاد تو راهنمایی فلک میشدم. تو مدرسه ما هم از چوب و فلک برای تنبیه استفاده میکردن ولی بر خلاف مدرسه ای که علی آقآ میرفتن ما رو به فلک واقعی می بستن و با ترکه می زدن. خدا ازشون نگزره.
با درود فراوان به گردانندگان این سایت.
یادم هست که در سال های ۷۰ تا ۷۲ که در مدرسه راهنمایی نواب صفوی در منطقه ۸ تهران درس می خواندم، معاون مدرسه زیر زمین مدرسه را تبدیل به شکنجه گاه کرده بود. دانش آموزی را که از درسی نمره کم گرفته بود و یا سر صف منظم نبود به آنجا می برد و فلک می کرد. شیوه اجرا البته به مانند عکس هایی که در اینجا می بینیم نبود. با پارچه کهنه ای پای کودک خاطی را می بست و در حالی که دو کودک دیگر دو طرف کهنه پارچه را محکم گرفته بودند، چوب (و نه ترکه) را آن قدر محکم می کوبید که عرق از سر و صورت خودش در می آمد. می دانید… در این عکس ها می شود نشانه های رنگ، معماری، لباس، آیین و فرهنگ را شناخت، اما در آن دخمه نمور مدرسه مان هیچ کدام این ها نبود. سیاهی بود و خونابه و تباهی.
با سپاس ازجناب آقای مهران شمس لاهیجی
خودم هم شرمنده شدم از غلط های بیشمار املایی ولی در صفحه نگاشتن دیدگاه نمی دانم چرا حروف نگاشته شده ناخوانا و با اشکال غریبی دیده می شود و اکنون نیز به هنگتم نوشتن این مشکل وجود دارد .
جناب آقای شمس لاهیجی بی نهایت از شما سپاسگزارم.
کوشان مهران نازنین
من از شما سپاسگزارم که با سعه صدر، بلفضولی مرا اینگونه با اخلاق تاب آوردید.
مهران شمس لاهیجی
یه زمانی تو مدارس از چوب و فلک استفاده می شد و دانش آموز بیچاره را جلوی دوستاش به فلک می بستن. واقعا بی رحمانه بود.
با درود فراوان
دیدگاه ایشان بسیار محترم
لیکن کمتوجهی ما به شیوه نگارش نیز همان “هیهات” را دارد.
این را بهویژه از آن رو مینویسم که ایشان با اصراری که بر “هژدهم” ورزیدند، کاش نوشته خوبشان را دستکم یک بار بازخوانی میفرمودند که اینهمه اشتباه -حتماٌ تایپی- به آن راه نمییافت؛ از درستنویسی یا ویرایش درمیگذریم!
ببنید: گسی، مس کردند، لابس، هاستونی، قلقل نمکی، لطه، وستیاری، و سرانجام “کهن” که معلومم نشد چیست؛ که اگر “کهنه” است و جایگزین آن “پوشک”، همان به که از دیار کفر وارد شد.
سخنی هم با “شهر فرنگ”یان: دست مریزاد! به کارتان غبطه میخورم. کاش کمی آزادتر بودم و -در حد بضاعتم- با شما همکاری میکردم. امیدوارم این میهمانیِ چشم و اندیشه -که شما میزبانِ آن هستید- هیچگاه کمرنگ مشواد.
نیک برجای مانید، شادان
با احترام بسیار
مهران شمس لاهیجی (مستعار است؛ ببخشید! اندک نامی دارم، نه چندان درخور … .)
در همه دوران های ایران تقلب وجود داشته حتی در فلک کردن!!
اگر متهم با فراش ها کنار می آمد و پولی می داد حتی جلوی حاکم هم طوری چوب های انار به حرکت درمی آمد که بجای کف پا به چوب نگهدارنده پا برخورد می نمود و متهم به عمد داد و فریاد می نمود تا گسی مشکوک نشود ولی اگر رشوه پرداخت نمی شد بویژه در فلک تصویر شماره یک علاوه بر کنده شدن ناخن ضربات ترکه باعث کور شدن هم می گردید.
برای تنبیه افراد محترم در زیر آنها به هنگام اجرای حکم قالیچه پهن می کردند و این جای تعجب ندارد چون در انگلستان قرن هژدهم ( نه هیجدهم ) طناب دار نجیبزادگان بجای کنف از ابریشم ساخته شده بود!
از همه اینها بگذریم
دقت کرده اید تا اوایل ۱۸۷۰ مردم ایران از فقیر و غنی بیشتر از رنگ های زنده و شاد چون آبی ، سرخ ، زرد و دیگر رنگ ها استفاده مس کردند .
یکی از مهم ترین دلایل تغییر الگوی رنگ لابس ایرانیان مربوط به حجم عظیم ورود پارچخ های ماهوت و هاستونی عموما قلقل نمکی و تیره بود.
در اوایل قرن نوزدهم در انگلستان پارچه های با طرح ترمه مورد پسند در بازار های ایران تولید می کردند.
نساجی و پارچه بافی مهم ترین صنعت ایران بود که به لطه بازرگانی قوی بریتانیا و وستیاری نوکرهای داخلی که اکنون پسوند چی مانند توتونچی و قماسچی را یدک می کشند نابود شد.
مظفرالدین شاه که او را مثلا به بی دانشی معروف کرده اند هنگامی که از تبریز برای جانشینی به تهران حرکت می کرد در کنار کالسکه به حاج ملک التجار گفت :
حاجی می ترسم روزی کهن ما را هم از فرنگ بیاورند.
بد نیست کسی پیگیر نابودی کارخانه چیت ری و کارخانه همدانیان اصفهان شود .
هیهات!!
همان بهتر که به مظفرالدین شاه ساده دل ولی نیک نهاد بخندیم